اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پایگاه مقاومت بسیج خاتم الانبیا(ع) حوزه ی۱۱بسیج امام حسن عسکری(ع) ناحیه ی مقاومت احمد ابن موسی(ع) سپاه فجر فارس

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پایگاه مقاومت بسیج خاتم الانبیا(ع) حوزه ی۱۱بسیج امام حسن عسکری(ع) ناحیه ی مقاومت احمد ابن موسی(ع) سپاه فجر فارس

زمینه هاى پیدایش تهاجم فرهنگى(بخش اول)


پدیده هاى اجتماعى با علت و زمینه واحدى بوجود نمى آیند و براى بررسى و شناخت آن باید علل و عوامل متعددى را مورد شناسایى قرار داد. تهاجم فرهنگى نیز یکى از پدیده هاى مهم اجتماعى است که مى بایست زمینه هاى پیدایش و گسترش آن بطور دقیق و جامع بررسى شود.
تهاجم فرهنگى امرى است که همیشه داراى دو طرف مهاجم و مورد هجوم مى باشد. و علل و عوامل مربوط به هر کدام از آنها با یکدیگر متفاوت ولى با هم مرتبط مى باشند. بنابراین ، بحث را در دو بخش ‍ زمینه هاى خارجى تهاجم فرهنگى پى مى گیریم .
بخش اول : زمینه هاى داخلى تهاجم فرهنگى  در یک بررسى اجمالى از وضعیت کشورهاى مورد هجوم ، به ویژگیهاى مشترکى دست مى یابیم که نشان مى دهد این ویژگیها به عنوان عوامل کلیدى در گسترش تهاجم فرهنگى نقش اساسى را دارا هستند. بعضى از این ویژگیها توسط استعمارگران و مهاجمین ایجاد شده و براى سهولت در امر تهاجم و استعمار، به جوامع دیگر تحمیل شده و برخى دیگر، مختص ‍ ساختار داخلى جوامع مورد هجوم مى باشد. برخى از مهمترین این ویژگیها که به عنوان زمینه هاى داخلى تهاجم فرهنگى نیز مطرح مى باشند عبارتند از:
الف بى توجهى نسبت به فرهنگ خودى : هر یک از جوامع انسانى ، فرهنگ خاص خود را دارند، که طى سالیان متمادى در اثر خاطرات تلخ و شیرین در تاریخ سرزمین آنها شکل گرفته و به صورت فرهنگ آن سرزمین در آمده است که از آن به فرهنگ خودى تعبیر مى شود.
تا زمانى که فرهنگ خودى به حیات خود ادامه داده و قدرت هضم و دفع تاره هاى فرهنگ وارداتى را داشته باشد هیچگونه آسیبى نخواهد دید. ولى اگر فرهنگ خودى ، پویایى و جذابیت خود را از دست داده و قدرت انطباق با مقتضیات زمان را نداشته باشد، فرهنگ بیگانه براحتى مى تواند جایگاه خود را پیدا کند و فرهنگ خودى را به انحطاط و فراموشى سپارد.
از همین روست که همه ادیان الهى بویژه دین مبین اسلام سعادت جامعه بشرى را با احیاء و احترام به اصول انسانى و معنوى مى داند و همواره هشدار مى دهد که براى حفظ ارزشهاى انسانى در جامعه همه باید کوشا باشند.
در اسلام عنصر مهم امر به معروف و نهى از منکر یکى از مصادیق بارزى است که به صورت یک موتور نیرو بخش عمل کرده و به فرهنگ جامعه ، پویایى و حیات مستمر مى بخشد عمل به این فریضه الهى ، از غفلت و بى توجهى نسبت به فرهنگ غنى اسلامى جلوگیرى مى نماید. و ترک آن ، سلطه فرهنگى بیگانگان بر جامعه اسلامى را به دنبال خواهد داشت ، از این رو در دین اسلام به اجراى آن تاکید فراوانى شده است .
ب خود باختگى فرهنگى :  حالت خود باختگى بیشتر ناشى از خود کم بینى و احساس حقارت در قبال پیشرفت و موفقیت هاى دیگران است ، لذا استکبار جهانى با دست یافتن به پیشرفتهاى مادى ، چنین تبلیغ مى کند که علت پیشرفتهاى مختلف شگفت آور جهان غرب ناشى از فرهنگ آنها است .
اینگونه تبلیغات در افراد ضعیف النفس و کسانى که از آگاهى و تحلیل صحیحى برخوردار نیستند تاثیر گذارده ، آنان را مجذوب فرهنگ غرب مى کند. این افراد سعى مى کنند خود را با فرهنگ بیگانه تطبیق دهند تا شاید از این طریق بتوانند به منزلت و پیشرفت دست یابند، حال آنکه اینگونه افراد در چشم بیگانگان ، به صورت مقلدینى دیده مى شوند که از خود هیچ گونه اراده اى ندارند.
این خود باختگى فرهنگى در جوامع در حال توسعه ، بسیار به چشم مى خورد. ایران که خود از روزگاران قدیم بعنوان مهد فرهنگ و تمدن شناخته مى شد، با کمال تاسف از زمان حضور استعمار در منطقه (یعنى از قرن هیجدهم ) حالت پویایى و تهاجمى خود را از دست داده به حالت انفعالى درآمد. زیرا تهاجم همه جانبه استعمار و سرسپردگى پادشاهان و حکام از دوره قاجار تا دوره پهلوى باعث شد که فرهنگ بیگانه جاى خود را در ایران باز کند. البته این بدان معنا نیست که ملت اصیل و مسلمان ایران نیز در مقابل آن تسلیم شده باشند، بلکه مبارزات مردمى همواره علیه هجوم فرهنگى استعمار وجود داشته ، بخصوص قیام عمومى ملت مسلمان و انقلابى ایران ، برهبرى امام خمینى (ره ) که ثمره اش در بهمن ماه 1357 نمایان گشت ، طومار عمر استعمار و ایادى داخلى اش را در هم پیچیده و بار دیگر فرهنگ خودى را احیاء کرد.
با پیروزى انقلاب اسلامى در ایران ، دشمن دست از شیطنت بر نداشته ، بلکه با شیوه هاى مدرن ترى به تهاجم خود ادامه مى دهد که آن شیوه تهاجم فرهنگى است و براى این کار از روشنفکر نمایان وابسته که رسوبات فکرى القاء شده روزنامه ها، کلاسهاى درس و هر فرصتى که بدست آورده اند به تضعیف فرهنگ خودى و تقویت فرهنگ بیگانه پرداخته و مى پردازند. و از طرف دیگر، دشمن به شیوه مستقیم بااستفاده از وسایل پیشرفته ارتباطات (ویدئو و تلویزیون ، گیرنده هاى ماهواره اى ) سعى در القاى خود کم بینى و خود باختگى فرهنگى را دارد.
ج بى لیاقتى سران حکومتها:  شکى نیست که قدرت و هیات حاکمه در یک جامعه تاثیر چشم گیرى بر فرهنگ آن جامعه دارد. اگر حکمرانان مقید و مطیع ارزشهاى بومى و دینى جامعه خود باشند به دوام وگسترش فرهنگ خودى کمک بسزایى مى نمایند و اگر فاسد و بى لیاقت باشند، صدمات جبران ناپذیرى بر فرهنگ و ذخایر معنوى و مادى جامعه وارد مى کنند. به همین دلیل دشمن از طریق حکام وابسته و فاسد خیلى سریعتر مى تواند به مسخ فرهنگ بومى و جایگزین کردن فرهنگ مورد نظر خود دست یازد.
نقش حکومتها براى مهاجمان ، تا آن حد مهم و کارساز است که حتى حاضرند براى سرنگون کردن حکومتهاى ملى و اصیل یک جامعه و روى کار آوردن یک حکومت سر سپرده ، به جنگ و خونریزى و کودتا دست بزنند. تاریخ از این گونه کودتاها و جنگها بسیار سراغ دارد که آخرین نمونه آن دخالت و نقض آشکار حاکمیت هائیت توسط آمریکا است . آمریکا تنها به این دلیل که حکومت ژنرال سدراس با منافع او سازگارى نداشت دست به اشغال نظامى در کشور هائیتى زد و با ریختن خون مردم بى گناه ، حکومت دلخواه خودش را روى کار آورد.
د رفاه طلبى و تجمل گرایى : القاء روحیه رفاه طلبى و دنیا گرایى یکى از محورهاى اصلى استکبار در تهاجم فرهنگى مى باشد. دشمن براى سست کردن عقاید و اصول فرهنگ جوامع مستقل ، بخصوص کشورهاى اسلامى طرحهاى مختلف و متنوعى را پى ریزى مى کند.
از زمانى که غربى ها قدرت وحدت بخش مکتب اسلام و برنامه هاى آن را براى زندگى سعادتمندانه بشر تجربه کردند، موقعیت استکبارى خود را در معرض خطر دیده به فکر خنثى کردن حرکت فرهنگى اسلام افتادند.
یکى از عوامل فرهنگى که باعث موفقیت اسلام و وحدت پیروانش ‍ مى شود، تاکید بر عدم وابستگى و دلبستگى مسلمانان به زخارف دنیوى و هواهاى نفسانى است که این امر باعث مى شود که دلهاى آنان همواره متوجه خدا بوده و خدا محور اصلى وحدت براى همه باشد؛ و از طرفى عدم دلبستگى به مادیات دنیا باعث دوام و بقاء روحیه جهادى در امت اسلامى خواهد شد که در این صورت هیچ قدرتى را یاراى غلبه بر امت اسلامى نخواهد بود.
استکبار جهانى به این نتیجه رسید که اگر روحیه دینى در میان مسلمانان دست نخورده باقى بماند نه تنها نمى تواند بر آنها سلطه یابد بلکه اسلام خطر بالقوه اى براى برچیدن بساط استکبارى آنها در سراسر جهان خواهد بود. بر این اساس در صدد زدودن روحیه مقاوم و جهادى مسلمین بر آمدند.
براى اولین بار این حرکت تهاجمى فرهنگى با نیت تخلیه و استحاله روحى و معنوى جوانان مسلمان در اندلس (اسپانیاى فعلى ) به آزمایش ‍ گذاشته شد که متاسفانه نتیجه مثبتى را براى دشمن به ارمغان آورد. آنها براحتى توانستند از طریق بد حجابى و بى حجابى و وسایل عیش و نوش و دیگر عوامل نفسانى ، جوانان رزمنده و سلحشور را به کاباره ها کشانده ، کم کم ملت مسلمان اندلس را از روحیه جهادى و دنیا گریزى تخلیه کنند و در گام بعدى به راحتى ، جلوى گسترش و نفوذ اسلام را در آن منطقه بگیرند.
روشن است که این حربه هنوز هم کارساز است بویژه پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى ، دشمن پس از بکارگیرى همه حربه هاى سیاسى ، نظامى ، اقتصادى خود به این نتیجه رسیده است که عوامل ریشه اى را که باعث حضور دائم و قدرتمند و آگاهانه مسلمانان در صحنه هاى مختلف اجتماعى مى شود بخشکاند.
دین زدایى امروز در دستور کار استکبار جهانى است که تمام تبلیغات خود را صرف این کار مى کند. پخش عکسهاى مبتذل در مدارس ، ایجاد مدلهاى مختلف لباس غربى ، پخش فیلم ها و نوارها و کتب ضاله ، ایجاد روحیه و تفکر تجمل گرائى و رفاه طلبى در جامعه ، از جمله برنامه هایى است که غرب براى مبارزه با فرهنگ اصیل اسلامى به اجرا در مى آورد.
ه عقب ماندگى علمى و صنعتى : سرزمین شرق تا قبل از شروع انقلاب صنعتى ، بعنوان مرکز صدور فرهنگ و تمدن براى جهان محسوب مى شد، غربى ها براى تهیه وسایل تجارى و اقتصادى خود از قبیل پارچه ، ادویجات و غیره با پیمودن کیلومترها راه دریایى و خشکى و قبول همه خطرات به ملل شرق رو مى آورند تا از امکانات و پیشرفتهاى آنان بهره ببرند. آنها نه تنها از نظر علمى و صنعتى نسبت به شرق برترى نداشته بلکه محتاج علوم و صنایع خاور زمین نیز بودند.
با بروز انقلاب صنعتى در غرب (اواسط قرن هیجدهم ) علاوه بر تولید و انباشت چشم گیر کالا بر کیفیت و لطافت آن نیز افزوده شد. و این فراوانى کالا به حدى رسید که جمعیت داخلى قادر به مصرف آن نبود (اشباع بازار داخلى ).
مشکل مصرف از یک طرف و مشکل تهیه مواد اولیه مورد نیاز براى تولید هر چه بیشتر کالا از طرف دیگر باعث شد که کشورهاى صنعتى به جوامع عقب مانده و غیر صنعتى روى آورده تا علاوه بر غارت منابع و مواد معدنى موجود در آن سرزمین و استثمار کارگران و فراد بومى ، کالاهاى ساخته شده و مصرفى خود را بر بازارهاى این جوامع تحمیل نمایند.
این عمل مستلزم این بود که کشورهاى جهان سوم ، همواره محتاج استعمارگران و کشورهاى صنعتى باقى بمانند.
براى اجراى این نقشه سعى کردند بر تولیدات داخلى این کشورها ضربه وارد کنند و معادن آنها را به غارت ببرند و کشورها تک محصولى قرار دهند. امروزه کشورهاى اسلامى و بسیارى از کشورهاى غیر صنعتى نیز به این بلاى خانمانسوز مبتلا هستند.
بیشتر کشورهاى اسلامى به درآمدهاى نفتى خود وابسته هستند و تازه آن را باید به کشورهاى صنعتى و استعمارگر بفروشند و اگر چنانچه به حکومتى که مورد دلخواه آنها نباشد فشار وارد کنند و با تحریم اقتصادى و منع خرید نفت از آن حکومت او را بزانو در مى آورند.
این وابستگى دایم کشورهاى توسعه یافته باعث عقب ماندگى هر چه بیشتر، و سلطه همه جانبه غرب بر آنها شد به طورى که این فقر مادى و علمى و صنعتى و فرسودگى سبب فرار مغزهاى متفکر کشورهاى عقب مانده از کشور خود و جذب کشورهاى صنعتى شدند.
بنابراین ، توسعه و پیشرفت صنعتى براى کشورهاى عقب افتاده امر بسیار مشکلى بوده و نیاز به شرکت هاى چند ملیتى که تمامى صنایع و پروژه هاى تکنولوژیکى را در انحصار خود در آورده اند بعنوان عاملان اصلى استعمار نو در جهان پراکنده شده اند و در هر کشورى که وارد شوند به جاى پیشرفت و توسعه ، فقر و فلاکت و وابستگى بیشتر را به ارمغان مى آورند و ثروت ملى آنان را بهتر و بیشتر به یغما مى برند.
تنها راه نجات از وابستگى همان راهى است که نقلاب اسلامى در پیش پاى ملت ها، بخصوص ملت ایران گذاشت و استقلال کامل سیاسى ، اقتصادى و فرهنگى را مد نظر قرار داده و هر گونه سلطه جویى و استعمار را محکوم کرد. البته تحقق کامل این هدف مقدس با آگاهى ملت و انتخاب صحیح راه اقتصادى توسط مسؤ ولان و همچنین تلاش و کوشش در جهت پرورش ‍ مبتکران و دانشمندان خلاق در داخل کشور و تقویت بنیه صادرات از نظر کمى و کیفى و مبارزه با فرهنگ مصرف گرایى و تجمل پرستى میسر خواهد بود.
و- عدم شناخت صحیح از دین و بى توجهى درعمل به آن :عدم درک و شناخت صحیح مسلمانان از فرامین دینى و احکام شریعت یکى از عوامل مهم سلطه پذیرى ممالک اسلامى محسوب مى شود. اگر همه ملتهاى مسلمان آگاه شوند که قرآن مجید با تاکید فراوان ، هر گونه سلطه سیاسى و اقتصادى و... بیگانگان را بر مسلمان نفى و منع کرده ، به هیچ وجه سلطه کفار غربى را نمى پذیرند.
اما امروزه دلایل مختلفى ، از جمله وجود حکام جور و سر سپرده در این کشورها، باعث عدم آگاهى ملتها از حقایق اسلامى شده است . یک نمونه بارز آن ، کشور عربستان مى باشد، کشورى که قبله گاه مسلمین است و شهر مقدس مکه را به دست غارتگران امریکایى سپرده تا جلوى بیدارى و آگاهى مسلمانان جهان را بگیرد و از حضور و نفوذ بیشتر انقلاب اسلامى در مراسم جهانى حج بکاهد. و این مصداق روشن سلطه بیگانه بر بلاد مسلمین است و جا دارد که مسلمانان جهان بر ضد آن قیام کنند.
براى رهایى از این مشکل ، باید مسلمانان را نسبت به تکالیف و احکام دینى آشنا و مقید ساخت و به شیوه هاى مختلف علمى و تبلیغى ، ملتها را آگاه کرد که بر ضد رژیم هاى حاکم که مانع اجراى احکام اسلامى هستند به پا خیزند. همانطور که ملت وظایف خود نه تنها عزت و استقلال آنها کسب نخواهد شد بلکه میزان سلطه بیگانگان در ممالک اسلامى گسترش بیشترى خواهد یافت .

فرهنگ چیست ؟

نگاهى از بام تیره و هوس آلود سده بیست به روزگاران گذشته ، جهان را پهنه دگرگونیهاى بیشمار نشان مى دهد. دگرگونیهاى که گاه نابودى و نامرادى ؛ و زمانى امید و کامروایى به ارمغان آورده اند، و پرونده زندگى انسان را از لحظه هاى زشت و زیبا آکنده اند. بررسى مجموعه فراز و نشیبهاى تاریخ ، بشر را بدین حقیقت رهنمون مى کند که : پدیده هاى خوب و بد جوامع انسانى چیزى جز بازتاب روشن فرهنگهانیست به عبارت دیگر فرهنگ ، خاستگاه همه پیشرفتها، نوآوریها و منشا همه عقب ماندگى به شمار مى آید.
با توجه بدین حقیقت ، شناخت فرهنگ و ارزیابى آن ارزش و اهمیت خود را نمایان مى سازد.
فرهنگ  هر چند وسیع و جامع بودن مفهوم فرهنگ ، شناخت و شناساندن همه جانبه آن را دشوار ساخته است اما از دیرباز هر یک از اندیشمندان ، به فراخور آگاهیهاى خویش ، در این حقیقت نگریسته و تعاریفى از آن ارائه داده اند. اما مع الوصف هر یک از این تعاریف پیرایه هایى از کاستى را نیز به همراه داشته و به تنهایى نمى تواند تعریف کاملى از فرهنگ به شمار آید. به عنوان مثال تایلر دانشور آمریکایى مى گوید:
در روزگار ما این کلمه (فرهنگ ) بر همه ابزارهایى که در اختیار ماست دلالت دارد. و (همچنن ) بر همه رسمها و باورها، دانشها، هنرها، نهادها، و سازمانهاى جامعه . انسان از گذرگاه فرهنگ جامعه خود و به برکت آن ، موجود اجتماعى مى شود. و با مردم پیرامون خود از صدها جهت ، همرنگى و همنوایى مى یابد، و از مردم جوامع دیگر ممتاز مى شود.(1)
نیم کوف جامعه شناس برجسته غرب در این باره مى نویسد:
فرهنگ عصاره زندگى اجتماعى است . و در تمام افکار، امیال ، الفاظ و تکاپوهاى ما منعکس مى شود و حتى در اطوار و حرکات خفیف چهره ما را دارد.(2)
بر این اساس ، فرهنگ مجموعه پیچیده اى است متضمن معلومات ، معتقدات ، هنرها، اخلاق ، قوانین ، آداب و رسوم و تمامى تمایلات ، قابلیتها و عادات مکتسبه که آدمى در حالت عضویت در یک اجتماع حاصل مى نماید.(3)
انواع فرهنگ  در یک نگاه کلى مى توان همه فرهنگهاى موجود را به دو نوع مادى و الهى تقسیم کرد و مورد بازنگرى قرار داد:
فرهنگ مادى  این فرهنگ بر پوچ انگارى ارزشهاى الهى و انسانى بنا نهاده شده است . جنبه انسانى انسان به فراموشى سپرده شده و تنها به عنوان موجود مادى مورد ارزیابى قرار مى گیرد. چنین فرهنگى افراد پیرو خویش را پیرامون رفاه فزونتر، آزادى و بهره ورى بیشتر از غرایز و سودپرستى به جنبش در مى آورد.
در فرهنگ مادى ، هدف وسیله را توجیه مى کند. بنابراین ، پیروان چنین فرهنگى براى رسیدن به اهداف مادى و بهره مندى هر چه بیشتر از مزایاى زندگى به هر وسیله اى دست مى یازند و از هر شیوه ممکن سود مى جویند. بدین ترتیب در سایه چنین فرهنگى ، بنیادهاى اخلاقى جامعه فرو مى ریزد، ارزشهاى انسانى کم رنگ مى شود، آمار بزهکاریها فزونى مى یابد و بشر در گرداب بى پناهى و تنهایى گرفتار آمده اضطراب و تشویق بر سراسر زندگى وى حاکم مى شود. در این باره نمونه اى از اظهارات جامعه شناس معروف سوروکین را به عنوان شاهد مى آوریم که چنین گفت :
هر یک از جنبه هاى مهم زندگى ، سازمان و تمدن جامعه غربى دستخوش ‍ بحرانى غیر عادى شده است ... کالبد روح این تمدن هر دو به شدت بیمار است به سختى نقطه اى که مجروح نباشد در پیکر تمدن تمدن غرب و یا عصبى که درستى انجام وظیفه کند در سلسه اعصاب آن مى توان یافت ما آشکارا در برزخ میان دو عصر بسر مى بریم در پایان عصر محتضر فرهنگ مادى دیروز پر شکوه و طلوع تمدن معنوى فردائى زایا، مادر حال زندگى اندیشه و عمل در واپسین دقایق روز طولانى تمدن مادى بسر مى بریم که مدت شش قرن مى درخشیده است هنوز پرتوهاى لرزان و کم فروغ خورشید شامگاهى بر شکوه عصرى وداع گر مى تابد، لیکن این روشنائى دیگر درخشانى نیست فروغش امید بخش و تابان نیست در پرتو غروب در سایه هائى که پیوسته ژرفى تیرگى شان فزونى مى یابند، در جهت یابى و تشخیص سالکان راه بمراتب دشوار مى گردد، شب یلداى برزخ مدنى با همه کابوسها با همه کابوسها با همه اشباح و سایه هاى دلهره انگیزش با همه هراسها و دهشت هاى رل آزار و جان کاهش در برابر ماه چهره مى نماید.(4)
فرهنگ الهى  فرهنگ الهى ، انسان را آمیزه اى از پیکر خاکى و روان آسمانى مى داند. که فرهنگ اسلامى تبلور تمام و کمال آن است ، و هدفش دستیابى به کمال است که در تابش آفتاب وحى حاصل مى شود و معیار برترى افراد را نیز پرهیزگارى و پایبندى به اصول ثابت اخلاقى مى داند. قرآن مجید در این رابطه مى فرماید:
ان اکرمکم عند الله اتقیکم (5)
هر آینه گرامى ترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست .
اصولا براى شناخت اصالت و میزان بر خوردارى یک فرهنگ ار روح و حیات نیاز به مطالعه و شناخت ، عناصر برجسته ، جهت و حرکت ، آهنگ رشد و انگیزه هاى حاکم بر آن فرهنگ ، مى باشد تا مشخص شود که آیا داراى شخصیت مستقلى مى باشد؟ و یا اینکه التقاطى بوده و دنباله رو فرهنگهاى دیگر است .
فرهنگ اسلامى بر خلاف فرهنگ مادى که ساخته و پرداخته دست بشر است ، به این ویژگى منحصر به فرد، آراسته گشته و به حیات خود ادامه مى دهد. متفکر بزرگ اسلامى ، استاد شهید مرتضى مطهرى در این باره مى فرماید:
فرهنگ اسلامى مانند یک سلول زنده رشد کرد و فرهنگهایى را از یونانى و هندى و ایرانى و غیره در خود جذب کرد و به صورت موجود جدید با چهره و سیماى مخصوص به خود ظهور کرد و به اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدن ، تمدن اسلامى در ردیف بزرگترین فرهنگها و تمدنهاى بشرى است . (6)
برخى از ارزشهاى دینى در فرهنگ اسلامى  1 پرستش خدا اساسى ترین ارزش دین : شناخت خدا و پرستش و ایمان به او، هدف و اساسى نظام اعتقادى اسلام است . قرآن مجید در این رابطه مى فرماید:
و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون (7)
و ما جن و انس را نیافریدم مگر براى عبادت .
خداشناسى و پرستش خدا بنیان استوارى است که نه تنها حرکت دائمى انسان را بسوى کمال و رشد تضمین مى کند، بلکه به صورتى اطمینان بخش ‍ جلو انحراف فرد و جمع را نیز مى گیرد، آنکه به خدا مى پیوندد از پلیدیها، بیداگریها، هوى و هوس ، تمایلات بى ارزش و از خود خواهیها، مى رهاند و تسلیم خدا مى شود و خود را از شر طاغوتها، و از نفوذ قدرتهاى اهریمنى آزاد مى سازد.(8)
2 پرورش روح عدالتخواهى :  عدالت از ارکان اصلى حیات انسانى است . جامعه اى که در آن ظلم و بى عدالتى برقرار باشد انسانیت انسان در آن جامعه مضمحل مى گردد. جامعه اى اسلامى است که در آن نظام عدل الهى حاکم باشد. در این جامعه کار و کوشش اساس مالکیت است . در چنین جامعه اى استثمار و بهره کشى از انسانها گناه نا بخشودنى تلقى مى شود. رسالت پیامبران از نظر اسلام اقامه عدل است .(9)
قرآن مجید در این رابطه مى فرماید:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس با لقسط (10)
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرو فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.
3 مسئولیت فرد: از دیدگاه اسلام ، فرد ضمن اینکه مسئول اعمال خود است نسبت به اجتماع پیرامون خویش نیز داراى مسئولیت هایى است که عواقب اعمال و حرکات سکنات او نیز متوجه خودش مى باشد، از طرف دیگر بى تفاوتى و نداشتن تعهد نسبت به مسائل اجتماعى هم بشدت مورد نکوهش و مذمت قرار گرفته است . پیامبر عظیم الشان اسلام (ص ) در این زمینه چنین مى فرمایند:
همه شما در برابر یکدیگر مسؤ ول هستید.(11)
4 پرورش روح اجتماعى :  در فرهنگ اسلامى حرکت در جهت حل امور مسلمین ، به اندازه اى از اهمیت برخوردار است که پیامبر عظیم الشان اسلام در این رابطه فرمود:
کسى که صبح از خواب برخیزد و در حل امور و مشکلات مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست . (12)
وجه تمایز فرهنگ مادى و الهى  زیر بناى فرهنگ مادى اقتصاد و بهره جوئى از لذتهاى مادى است از این رو، انسان را تنها از این دیدگاه مى نگرند و تمام هدف را در رفاه و آسایش و کامیابى و لذت جوئى خلاصه مى کنند، قدرت و بهره جوئى حیوانى را، کمال انسان مى دانند و او را در این مسیر به پیش مى رانند. به همین دلیل است که دنیاى امروز دنیاى تبلیغات فریبنده و میدان نمایش و عرضه کالاهاى متنوع مصرفى شده است زیرا در این فرهنگ ، اخلاق ، معنویت و ارزشهاى انسانى جایى ندارد.
در فرهنگ الهى بناى آن بر اخلاق و ارزشهاى الهى و انسانى گذاشته شده وضع بگونه اى دیگر است . اقتصاد و بهره جوئى از مادیات وسیله است نه هدف . یعنى در این فرهنگ اخلاق اصل و رفاه و مادیات فرع هستند و آدمى به اعتدال میان این دو رهنمون مى شود. در واقع در این فرهنگ هم بعد مادى در حد ضرورت و نیاز مورد توجه است و هم بعد معنوى در حد اعلى .
فرهنگ الهى با طبیعت آدمى ، نیازها و رشد و تکامل او سازگار است . هم بعد اجتماعى حیات انسانى را در نظر مى گیرد و هم به نیازهاى اجتماعى و عقلانى انسان توجه دارد، هم احساسات و عواطف را تحریک مى کند و هم میل به کنجکاوى و حقیقت جوئى انسان را ارضاء مى کند.
فرهنگ مادى بعلت نادیده گرفتن معنویات و اعتقاد به حیات موقتى با جنبه هاى عقلائى انسان و همچنین آرمانهاى اخلاقى و معنوى او در رابطه با دیگران و آفریدگار جهان توافق ندارد. همچنین موقتى تلقى کردن حیات انسان در فرهنگ مادى ، انگیزه تلاش را در افراد کاهش مى دهد، زندگى را بر انسان به صورتى بى معنا در مى آورد، و افراد را به پوچى ، بى هدفى و احساس عدم امنیت و تزلزل دچار مى سازد، اما فرهنگ الهى راه را براى رشد و تکامل دائمى و نامحدود انسان هموار مى سازد و از این جهت انسانى را که فطر تا کمالجو و ترقى طلب است راضى مى کند.
(13)
وجود مشترک فرهنگ  همه فرهنگها، گذشته از خاستگاه خود، از ویژگیهاى مشترکى برخوردارند؛ که اشاره به برخى از آنها مى تواند در بررسى پدیده هاى اجتماعى سودمند افتد:
1 فراگرفتنى است . بدین معنى که فرهنگ ، قابل آموختن است . و از وراثت به دیگرى انتقال نمى یابد. در واقع فلسفه وجود آموزش و پرورش در جامعه انسانى نیز همین ویژگى است .
2 خاستگاه فرهنگ اجتماعى بشرى است . در واقع ، فرهنگ یک موضوع اجتماعى است که در جامعه شکل مى گیرد، بارور مى شود و مفهوم مى یابد.
3 هر چند فرهنگ ، بزرگترین نیاز جامعه بشرى است ، ولى خود اساسى ترین نیازمندیهاى زندگى انسان را برآورده مى سازد.
4 فرهنگ ، ایستایى نمى پذیرد و با گذشت زمان پیوسته تحول مى یابد.
5 فرهنگ قابل انتقال است و از نسلى به نسلى یا از ملتى به ملتى دیگر منتقل مى شود.(14)
تبادل فرهنگى  امروزه پیشرفت شتابان دانش ، مرزهاى بین المللى را در هم شکسته و پدید آمدن سیستمهاى نوین ارتباطى ، جوامع پراکنده انسانى را در یک مجموعه فرهنگى واحد جاى داده است به این ترتیب مجموعه اى به نام دهکده جهانى در اثر ارتباط و نزدیکى روز افزون ملل گوناگون انتقال ارزشها و تاثیر و تاثیرهاى متقابل فرهنگى ، با وسعت و سرعت باور نکردنى در حال انجام است .
اما در این میان باید دو مقوله تبادل فرهنگى و تهاجم فرهنگى تفاوت قائل شد چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیه الله خامنه اى به این امر اشاره کرده ، مى فرمایند:
تهاجم فرهنگى با تبادل فرهنگى متفاوت است . تبادل فرهنگى لازم است و هیچ ملتى از اینکه معارفى را در تمام زمنیه ها از جمله فرهنگ و مسائلى که عنوان فرهنگ به آن اطلاق مى شود. از ملتهاى دیگر بیاموزد، بى نیاز نیست .
در همیشه تاریخ هم همین طور بوده و ملتها در رفت و آمدهایشان با یکدیگر، آداب زندگى ، خلقیات ، علم ، نحوه لباس پوشیدن ، آداب معاشرت ، زبان ، معارف و دین را از هم فرا گرفته اند. این مهمترین مبادله ملتها با هم بوده که از تبادل اقتصادى و کالا هم مهمتر بوده است .
(15)
گرفتن دانش و فنون مختلف و کشف مجهولات و نمونه بردارى از ابزارها و وسایل کار از سایر ملتها، بخشى از تبادل فرهنگى است . و این همان چیزى است که مورد تایید و تاکید اسلام نیز قرار گرفته است ، پیامبر اکرم (ص ) فرمود:
دانش را فرا بگیرید و هر چند لازم باشد به چین بروید(16) ، ناظر بر همین معناست .
بنابراین ، تبادل فرهنگى که همان ارتباط منطقى و درست فرهنگهاست ، مى تواند در پیشرفت ارزشهاى انسانى و بهسازى زندگى بشر بسیار سودمند افتد. زیرا همه مردم جهان از تجربه ، آگاهى و باورهاى درست یکدیگر بهره مى برند و از آزمایش روشهاى نادرست آزموده شده ، بى نیاز مى شوند.
بر این اساس باید از تبادل فرهنگى استقبال کرد. زیرا فرهنگ گرانمایه اسلامى مى تواند به یارى ارتباطات ، در کمترین زمان ممکن بر دلها و اندیشه ها چیرگى باید و سنگرهاى کلیدى جهان را فتح کند.
البته باید توجه داشت که نخستین شرط موفقیت در عرصه تبادل فرهنگى ، خود باورى ، اعتماد به نفس ، شناخت ، ایمان به ارزشهاى انسانى و الهى فرهنگ خودى است . پیشواى بزرگ انقلاب اسلامى امام خمینى (ره ) به این حقیقت مهم اشاره کرده مى فرماید:
... به هر صورت آن چیزى که وظیفه همه مسلمین هست ... این است که هشدار بدهند به این ممالک اسلامى که ما خودمان فرهنگ غنى داریم . فرهنگ ما طورى بوده است که ... صادر شده است به خارج .
آن پیر فرزانه در بخش دیگرى از گفتار خویش ، حضور فعال در جامعه جهانى و پیگیرى دیپلماسى هوشمند و روشنگرانه را یک ضرورت مى داند:
... ما باید همان گونه که صدر اسلام ، پیامبر سفیر به این طرف و آن طرف مى فرستاد که روابط درست کند، عمل کنیم ... این معنا که با هیچ دولتى نباید رابطه داشته باشیم ، هیچ عقل و هیچ انسانى آن را نمى پذیرد. چون معنایش شکست خوردن و مدفون شدن است .(17)
از این رو باید دستاوردهاى دانش نوین را مورد توجه و استفاده قرار داد و پیام فرهنگ زندگى بخش وحى را با بهره گیرى از شیوه هاى مدرن به جهانیان عرضه داشت

تهاجم فرهنگی

مقدمه 
فرهنگ که فرایندى از آداب و رسوم ، خوى ها و خصلتها و چگونگى روابط حاکم بر مجموعه ها و گروههاى انسانى است ضمن آنکه خود زاییده زندگى اجتماعى انسانهاست ، تاثیر شگرف و غیر قابل تردیدى بر چگونگى زندگى و ادامه حیات اجتماعى و ملى ملتها دارد.
به عبارت دیگر، فرهنگ هر ملتى ریشه در اعتقادات ، طرز تلقى ها و نوع نگرش آنها به جهان و مسائل موجود در آن دارد. بنابراین به میزانى که پایه هاى اعتقادى و باورهاى اجتماعى ملتى مبتنى بر حقایق و ارزشهاى انسانى و الهى باشد، ارزشهاى فرهنگى او نیز شایسته تمجید و در خور ستایش و قابل پیروى خواهد بود، اما پر واضح است که در طول تاریخ حیات بشرى ، همواره آداب و سنن و خلق و خوى انسانها در جهت حق و بر اساس برداشتهاى حقجویانه و واقع گرایانه از قضایا و مسائل مختلف نبوده و در بسیارى موارد و به دلایل عدیده ، انحراف و کجروى و دورى از صراط مستقیم فلاح و رستگارى و در غلتیدن در دامن موهومات و باورهاى خرافى ، باطل گرایانه ، غیر الهى و ضد بشرى گریبانگیر اقوام و ملل مختلف شده است .
همچنین به علت خوى اجتماعى انسان ، مراوات و ارتباطات انسانى و به تبع آن روابط فرهنگى و مبالات فکرى نیز به موازات تاریخ تحولات و تمدن بشرى وجود داشته است .
در این میان ، بنا بر نص صریح قرآن ، تقابل و تضاد بین دو فرهنگ الهى و غیر الهى و نزاع و درگیرى بین دو مقوله حق و باطل از صبحدم تاریخ وجود داشته و تا واپسین لحظات غروب حیات بشرى نیز ادامه خواهد داشت و در این مسیر، خدا پرستان و حقجویان ، همواره رویاروى باطل گرایان و شب پرستان ، در نبردى آشتى ناپذیر بسر خواهند برد.
امروزه با پیشرفت سریع تکنولوژى و علم و صنعت و با پیدایش قطبهاى غول آساى صنعتى ، اقتصادى و نظامى و با سیطره فرهنگ ابتذال ، رفاه زدگى و مادیت بر کفرستان شرق و هیچستان غرب این امکان فراهم آمده است که سران کفر و الحاد و مستکبران جهانخوار، دم از تشکیل دهکده جهانى زده و با گسترش سلطه شبکه سازمانهاى بین المللى بر سراسر عالم ، حاکمیت نظم نوین جهانى را خواستار شوند. اینان بمنظور دستیابى به این اهداف شوم ، و در پى بسط و توسعه سلطه و نفوذ شیطانى و اهریمنى خود در تمام شؤ ون زندگى ملتهاى گوناگون در سراسر دنیا، از طریق نهادهاى وابسته به سازمان باصطلاح ملل متحد و با جهت دهى به تصمیمات این نهاد و کنترل حساب شده آنها، در سرنوشت تمامى ملتها به صورتى آشکار و نهان دخالت مى کنند؛ به بهانه دفاع از حقوق بشر، با استفاده از وحشانه ترین و رذیلانه ترین اقدامات ضد بشرى ، حکومتهاى کشورها را تغییر مى دهند، تصیفه هاى خونین نژادى را که به ددمنشانه ترین روشها صورت مى گیرد، با ظرافت و ترفندهاى گوناگون توجیه مى کنند، از طریق پیمانهاى چند جانبه اقتصادى همانند گات و غیره زمینه هاى سلطه شوم اقتصادى خود را بر کشورهاى ضعیف و عقب مانده فراهم مى کنند و با آزمایش هر روزه سلاحهاى مخوف و ویرانگر خود ملل محروم و مستضعف را تهدید کرده به آنها چنگ و دندان نشان مى دهند و هر فریاد اعتراضى را به هر شکل ممکن در گلو خفه مى کنند و بالاخره با گسترش ‍ شبکه هاى مدرن و پیچیده ارتباطى و با بهره گیرى از حیوانى ترین روشها، فضاى فکرى ، اعتقادى و فرهنگى ملتها را لجن مال مى کنند و با ایجاد جو مسموم و خفه کننده فکرى و فرهنگى مانع هر گونه بیدارى ، ابتکار، پیشرفت ، آزادى خواهى و استقلال طلبى در میان مردم فقر زده و در بند کشورهاى مورد هجوم مى شوند.
در عصرى که بسیارى از واژه ها معناى حقیقى خود را از دست داده اند، اشاعه ابتذال و فساد، نام ترویج فرهنگ و خدمت به جامعه بشرى به خود مى گیرد و دفاع از هویت ملى و ارزشهاى والاى انسانى و فرهنگى واپسگرایى ، سکون و عقب ماندگى تلقى مى شود و باندهاى آشکار و نهان مافیایى از هر وسیله اى براى استحاله فرهنگى و مسخ ارزشهاى معنوى بهره مى جویند. در این بین ، هجوم و شبیخون بر بنیانهاى فرهنگى ، خطر ناکترین و کار سازترین حربه اى است که اینک موجودیت ملتها بویژه ملل اسلامى را تهدید مى کند و انقلاب اسلامى و خاستگاه اصلى آن یعنى سرزمین دلاور خیز ایران در نوک این حملات ناجوانمردانه و رذیلانه واقع گردیده است ؛ آنچنان که سکاندار بیدار کشتى انقلاب و مقام منیع ولایت امر مسلمین فریاد بر مى آورد که کارى که امروز دشمن از لحاظ فرهنگى انجام مى دهد نه یک تهاجم ، که یک شبیخون فرهنگى است .
در پى این هشدارهاى پى در پى رهبر عظیم الشان انقلاب درباره این موضوع تلاشهاى گسترده اى در سطح مملکت صورت گرفته که هر یک به نوبه خود اقدامى مؤ ثر و شایسته در این جهاد فرهنگى به حساب مى آید.
در این راستا، مرکز تحقیقات اسلامى نمایندگى ولى فقیه در سپاه نیز به سهم خود و به منظور ایجاد توانایى هاى لازم براى مقابله با ترفندهاى گوناگون دشمن در این شیوه تهاجم ، در بین مرزداران سلحشور مرزهاى عقیده و ایمان ، پاسداران و بسیجیان و رزمندگان غیور و کفر ستیز و بنا به درخواست معاونت آموزش عقیدتى سیاسى نمایندگى ولى فقیه در نیروى زمینى سپاه ، معاونت کمک آموزشى مرکز تحقیقات اسلامى مجموعه حاضر را به عنوان ویژه نامه نشریه مکتب جبهه تهیه و تدوین نموده است .
در این مجموعه که مشتمل بر هفت فصل مى باشد، سعى و کوشش زیادى به عمل آمده تا با استفاده از منابع گوناگون و نظرات صاحبنظران در امور مختلف سیاسى ، فرهنگى و اجتماعى ، بحثى همه جانبه و عمیق درباره مساله تهاجم فرهنگى صورت گیرد.
بنابراین در لابلاى این سطور، به مسائل مهمى ، مانند: مساله فرهنگ ، انواع فرهنگها، تبادل فرهنگى ، زمینه هاى پیدایش تهاجم فرهنگى اعم از زمینه هاى داخلى و خارجى آن ، پیشینه تهاجم فرهنگى و روند تحولات آن در بستر تاریخ تمدن بشرى و موقعیت کنونى آن بخصوص با توجه به فروپاشى نظام الحادى و کمونیستى امپراتورى شوروى سابق و پیدایش ‍ قطب بندى هاى جدید در عرصه تحولات بین الملل ، اهداف گوناگون مورد نظر در تهاجم فرهنگى و آثار و نتایج ویرانگرى که این شیوه تهاجم در پى خواهد داشت ، شیوه ها و روشهاى مختلف مورد عمل در این نوع تهاجم ، ابزارهاى مورد استفاده دشمن در تهاجم فرهنگى و بالاخره راههاى مقابله و راه کارهاى عملى در این رویارویى فرهنگى به بحث و بررسى گذاشته شده و مطالب و اطلاعات مفید و جامعى را در اختیار خواننده قرار مى دهد.
امید آن که توانسته باشیم از این طریق گامى هر چند کوچک در این جهاد مقدس فرهنگى برداشته و گوشه اى از رسالت عظیمى را که نسل امروز اسلامى بر عهده دارد ایفا نموده باشیم . اما در عین حال از ضعفها و نقایص ‍ کار خود غافل نیستیم ، به همه تلاشهایى که از جانب افراد دلسوز و مراکز علمى و فرهنگى در سطح کشور در این زمینه به عمل آمده و مى آید ارج مى نهیم و از همه صاحبنظران و اندیشمندان تقاضا داریم که با ارسال نظرات اصلاحى و نیز انجام تلاشهاى محققانه و اندیشمندانه خود کمبودها و کاستیهاى موجود را جبران نموده و زمینه هاى آگاهى هر چه بیشتر همه مردم بویژه نسل جوان امروز را فراهم سازند.

نماز؛ زیباترین شکل راز و نیاز انسان با خدا

  نماز، زیباترین شکل ذکر و یاد خداست. برجسته ترین اولیای خدا، شیرینی خلوت انس با محبوب را در نماز می جویند.

       نماز، ‌رویکرد انسان به خدا و پناه بردن به آستان رحمت اوست و روح ایمان را در وجود انسان زنده می کند

ادامه مطلب ...